غضنفر می ره یه طوطی می خره، روز بعد می ره مغازه به مغازه دار می گه: این طوطیه حرف نمی زنه!
مغازه داره می گه: توی قفسش آینه هست؟ چون طوطیها عاشق آینه هستن، خودشونو توش می بینن شروع می کنن به حرف زدن.
غضنفر یه آینه می خره و می ره.
روز بعد غضنفر میاد توی مغازه میگه: هنوز طوطیه حرف نمی زنه.
مغازه داره میگه: توی قفسش تاب داره؟ چون طوطیها عاشق تاب هستند.
غضنفر یک تاب می خره و می ره.
روز بعد غضنفر میاد توی مغازه ناراحت و غم زده می گه: طوطیه مرد.
صاحب مغازه می گه: یعنی اون حتی یک کلمه هم حرف نزد؟
غضنفر می گه: چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت: توی اون مغازه غذای طوطی نمی فروختند!؟
دانشجوی کامپیوتر ::: جمعه 87/7/26::: ساعت 4:15 عصر
نظرات دیگران: نظر
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 1 کل بازدید :41180
بازدید دیروز: 1 کل بازدید :41180
>> درباره خودم <<
>>آرشیو شده ها<<
طنز
داستانهای کوتاه
شعر
بیوگرافی اشخاص مشهور
علمی و دانستنیها
کامپیوتر
تصاویر جالب
دنیای اینترنت
موبایل
دفتر چه یادداشت
داستانهای کوتاه
شعر
بیوگرافی اشخاص مشهور
علمی و دانستنیها
کامپیوتر
تصاویر جالب
دنیای اینترنت
موبایل
دفتر چه یادداشت
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<